قالب وبلاگ


قالب وبلاگ

کـپی بـرابـر اصـل !
حـــــــــــیاط خــلوتـــــــــــــــــ
هــمه چـی از هــمه جـا

ساخت اين استخر كه در سال 2016 ميلادي كامل خواهد شد در ارتفاعي معادل با طبقه سي و هشتمين و در فاصله بين ساختمان دو برج ساخته خواهد شد.
اين برج مسكوني در منطقه «بيشان» سنگاپور چشم‌انداز خيره‌كننده‌اي را براي ساكنان اين ساختمان و ساختمان‌هاي اطراف آن بوجود مي‌آورد.

 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت
g
 
 
 
 

 
 
 
 
 
عکسی فوق العاده از کشش سطحی آب !!!
 
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

تو اتوبان مشهد-باغچه داشتم ماشين رو با 180 تا گاز ميدادم...يه دفعه خوردم به کمين پليس... تابلو زد که بزن کنار و دلم ريخت تو شکمم..آخه شنيده بودم بيشتر از 140 ميبرن پارکينگ..از تو آينه ديدم افسره داره مياد.. به خانمم گفتم حالا چکار کنيم... گفت: يه جوري سر ته شو هم بيار..حالا بعد عمري اومديم مسافرت.به سرم زد اداي کرولال ها رو در بيارم... شيشه رو دادم پايين..افسر:آقا چه خبره؟؟کجا با اين عجله؟
من:اووممممم.مممم.. موم...اووممم
افسر:شما معلول هستين؟
من:با اشاره گفتم...اوممم... مي شنوم ولي نمي تونم حرف بزنم
افسره ديدم دلش سوخت...گفت مي دونيد الان جريمتون 100 هزار تومنه و بايد هم برين پارکينگ؟
من:اوووومممممم .مممو اوم.(يعني جون ما ببخشيد..به من رحم کنيد..حواسم نبود) افسر:خب براتون 14000 تومن مي نويسم...ولي خواهش ميکنم بيشتر دقت کنيد...
در تمام اين مدت خانمم از زور خنده شالشو انداخته بود رو صورتش و داشت به زور مي خنديد..در اين حين ..پسر 3 سالم هي داشت به اين پخش سي دي ور مي رفت و اعصابم رو خورد کرده بود..
افسره همينجور که داشت جريمه رو مي نوشت..يه دفعه زدم پشت دست بچم و گفتم: بشين ديگه پدر سگ ! ديگه روم نشد تو چشم افسره نگاه کنم.. گفت: عجب...لطفا تشريف بيارين پايين...
هرچي گفتم: سرکار ببخشيد... مي خواستم خستگي تون در بره...فکر نمي کردم باور کنيد.. فايده نداشت منو برد پيش سرهنگه داخل ماشين و اونم کلي خنديد... خلاصه بعد کلي التماس برام 100000 تومن جريمه نوشت ولي بخاطر اينکه خستگي شون رفع شده بود نذاشت برم پارکينگ..در هر حال فکر کنم آه دل پسرم منو گرفت..وگرنه منو اونقدر جريمه نمي کرد..
بقول اون لاک پشته: لعنت بر دهاني که بي موقع باز شود...
 
 
 
 

 
 
 
 
 

تو سالن امتحانات بودیم که یهو برق رفت سالن هم پنجره نداشت.
کلا سالنو تاریکی مطلق برداشت.
منم یکی از سوالارو بلد نبودم به نفر جلوییم گفتم:
سوال فلان چی میشه این هی میگفت من نمیفهمیدم.
گفتم: ولش کن بذار از بغلیم بپرسم.
هیچ جارو هم نمیدیدم.
گفتم :علی این سواله چی میشه.
جواب نداد.
گفتم: علی داداش این سواله جوابش چی میشه.
بازم سکوت.
چند بار صدا کردم دیدم جواب نمیده.
گفتم :علی مُردی؟؟؟؟
گفت نه زنده م فقط استاد بالای سرمه نمیتونم جواب بدم :))))
 
 
 
 

 
 
 
 
 

رفته بودم امتحان تو شهري براي گواهينامه...اولش افسره اومد خودي نشون بده...گفت:همه تون جمع شين...من اينجا با هيچکي تعارف ندارم... هيچکس رو هم الکي قبول نمي کنم چون بعدا دربرابر جون شما مسئولم... هفته قبل رفته بودم سر صحنه تصادف براي کارشناسي...راننده مي خواسته تراک آهنگ سي دي رو عوض کنه و خودش و همه خانوادش رفتن تو دره و ماشين منفجر شد..فقط تيکه هاي بدنشون رو بايد جمع مي کردي..هيچي ازشون نمونده بود
منم اومدم مثلا خودشيريني کنم بگم خيلي حواسم به سخنراني شماست.. گفتم: ببخشيد سرکار اگه همشون که درجا مردن اونوقت جنابعالي از کجا فهميديد مي خواسته تراک عوض کنه.......يعني جمعيت منفجر شد از خنده
گفت: تو بيا بيرون.. کارتکست ام بيار... يه خطي روش کشيد گفت تا 3 ماه ديگه اينجا نبينمت...
بچه ها به نظر شما مگه من چکار کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
از قول یک دوست:
با بابام رفتیم سونا، مایوش رفت بالا دیدم جای یک زخم دایره ای رو پاشه...
- این چیه بابا؟!
- دهنت قرصه؟!
- ها؟! بله! خیالت جمع!
- با مامانت تازه نامزد کرده بودیم، طرف لاله زار با حبیب و جعغر نفری سه چارتا پنج سیری عرق زده بودیم، داشتم سیگار می کشیدم، نمی دونم این بابای بیکار مادرت از کجا پیداش شد، سیگارو کردم تو جیبم و دیدم داره میاد طرفمون همونجا اینقد فشارش دادم به تنم که خاموش شد!
- ایول به این عشق! به خاطر مامان دردشو تحمل کردی!
- نه بابا تو مستی خریت کردم!
- حالا بعدش مامان چه حالی شده وقتی بهش گفتی به خاطرش این کارو کردی!
- نگفتم که! مگه مغزمو خر گاز زده؟! تو به کی رفتی یابو؟!
- یعنی نپرسید اون جای سوختگی تابلو چیه؟!
- چرا! گفتم جای گلوله ست! گفتم چریک فدایی بودم، ساواکی ها با تیر زدنم، ولی فرار کردم!!!
------
مارو بگو سی سال فک میکردیم بابامون مبارزات سیاسی مسلحانه داشته و به داشتن یک پدر جیمز باند افتخار می کردیم!
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 
 
 
 
قیافه مربی وقتی میگه دنده رو اشتباه نگیری  :))
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت
http://s3.picofile.com/file/7422992254/250880.jpg
 
 
آدم فروشه بالای در دستشوییه :D
 
زمان ما تصاویر مستهجن اینقدر با کیفیت نبود، لامصب ما به عکس اون خانمه روی صابون لوکس راضی بودیم!!! :)))))))))
 

 
 
 
 
 
 
ديشب تو يه رستوران بوديم اينجا (آلمان) كه ١٠ تامون طرفدار ايتاليا بوديم ، ٢٠٠ تا طرفدار آلمان
بازي كه تموم شد تا يك ساعت ما همونجا ميرقصيديم و اونها نگاه ميكردن و سيگار ميكشيدن و آبجو ميخوردن
بعد از يك ساعت هم بدون كوچكترين اتفاقي همه رفتيم خونه
حالا يك سال با شوهر خاله ام يه بازي استقلال-پرسپوليس ديديم ، ٥ سال با هم حرف نميزدم
 
رونوشت به : سفير ايران در برزيل
(مردك تفاوت فرهنگي اينه ، نه اون)
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 قلیون اربابی تبریز
وسطش سماور داره، یک متر و 20 سانت هم قدشه
 
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
اسلحه سرد خانما :D
با اینا همه کار میکنن نوشابه باز میکنن چاقو :))))
خلاصه آچار فرانسه در خانه
 
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 
 
 
 

 
 
 
 
 
دختر: خوابی؟؟؟
پسر: آره بيدار شدم زنگ مي زنم بهت
دختر: من دوس پسر قبليم اين موقع روز خواب نبود
پسر: چه ربطي داره؟
دختر: من واسش مهم بودم
پسر: خب بيا من بيدار شدم، خوب شد؟
دختر: دوس پسر قبليم اصلا نمي گفت: من بيدار شدم بيا
پسر: اون يه آدمه ديگه بود من يه آدمه ديگه
دختر: من كه همون آدمم
پسر: من قانع شدم ، از اين به بعد هر روز 6 صب بيدارم
دختر: من 6 خوابم
پسر: دوس دختر قبليم 6 بيدار بود
دختر: برو با همون ( گوشي را قطع مي كند) .
(هنوز تحقيقات براي شناخت زنها ادامه دارد)
 
 
 
 

 
 
 
 


 

 
 


 

 
در حاشیه جام ملت های اروپا
 
 
از تماشاگران بی‌فرهنگ و غيربيدار اسلامی خارجی تقاضامنديم اخلاق اسلامی رو رعايت كنند تا ما مجبور نشيم ۱۲۰ بار صحنه گل رو ببينيم 
 
 
 

 
 
 
 
 
در آینـــــــــده ای نه چندان دور !
 
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 
 
 
  
 
 
با این روند روزافزون گرانی، در سالهای آینده مواد غذایی را فقط در موزه ها خواهیم دید:
 
- بابا جان اون چیه اونجاست؟
- اون سوسیسه پسرم
- کی نسلش منغرض شده؟
- الان حدود سی سالی می شه .... اونو می زاشتن لای یه چیزی به اسم نون که تو نمایشگاه بهت نشون دادم، بعد می خوردن ... !! 
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 
 

 
 
 
 
اين مرد کوچک نان آور خانه است ...
پسرک مقنعه اش را در مي آورد و با لحني جدي مي گويد: زماني که يک دختر هستم مردم براي آکاردئون زدنم بيشتر پول مي دهند !
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 
 
 
 
 
وای
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت
 
 
  
 

 
 
 
 
 
این قافله ی عمر عجب میگذرد...
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت


 


 
 
 


 

 
خسرو شکیبایی می گفت:
بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت
که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،
 
بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه
که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن.
 
زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست.
(روحت شاد عمو خسرو)
 
 
 
عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 9:57 :: نويسنده : فرهاد گلستانی

درباره وبلاگ

بنام اونی که اگه حکم کنه همه محکومیم .... سلام دوست عزیز به وبلاگ من خوش اومدی امیدوارم که از این وبلاگ و مطالبش بهره و لذت کافی رو ببری راســـــتی نــــــــــــــــــــــــــــظـــــــــــــــــــــــــــــــر یادت نره باتشکر از حضور گرمت فرهاد گلستانی
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حیــاطـــ خـلــوتـــــــ و آدرس tarafdar.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 188
بازدید کل : 55654
تعداد مطالب : 76
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



Rima tools